زندگی:

شهید حسن عبدالله زاده اصالتاً از طوایف لر چهارمحال و بختیاری و از روستای شیخ علی خان است که به دلیل ماموریت پدرش در سال ۶۴ در اهواز متولد شد، اما با توجه به شرایط کاری پدر خود به تهران نقل مکان کردند. پاسدار شهید حسن عبدالله‌زاده به دلیل عشق و علاقه به ولایت و شهادت در سال‌های اول جنگ سوریه بار‌ها برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به این کشور اعزام شد.
شهید حسن عبدالله زاده عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) نیز بود و عشق او به ائمه اطهار و حضرت عباس (ع) و الگوپذیری از شجاعت و صبوری باعث روحیه دادن او به سایر نیرو‌ها می‌شد. این شهید والامقام که فرزند سردار عبدالله زاده از فرماندهان سابق نیروی انتظامی بود، چند سال پیش ازدواج کرده بود و اکنون سه فرزند پنج، سه و یک‌ساله از ایشان به یادگار مانده است.

درگذشت:

پس از آنکه دو سال قبل نابودی داعش توسط حاج قاسم اعلام شد، داعشی‌ها در مناطقی از سوریه همانند دیرالزور پراکنده شده‌اند که تعدادی از آن‌ها در منطقه «بادیه» حضور داشتند. شهید حسن عبدالله‌زاده مأموریت پیدا می‌کند در برابر کمین‌های داعشی‌هایی که این منطقه را ناامن کرده و باعث کشته شدن مردم سوریه شده بودند به منطقه عازم و ضمن شناسایی، آن منطقه را پاکسازی کند. به همین دلیل در آن منطقه حضور پیدا می‌کند و در کمین داعش قرار گرفته و خودروی او توسط موشک «کورنت» مورد اصابت قرار می‌گیرد و در این این حادثه دو فرد سوری و یک فرد روسی و همچنین یکی از همرزمان حسن شهید می‌شوند.

وصیت نامه:

فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَهِ ۚ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (نسا آیه ۷۴)
الذین امنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً (نسا آیه ۷۶)
إِنَ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (توبه آیه ۱۱۱)
با خواندن این آیات و آیات مشابه این، دیگر دهانم بسته است از توصیف و گفتن قدر و عظمت قتال فی سبیل الله و شهادت در راه خدا
خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند
ما نمک خورده عشقیم به زینب (س) سوگند، پاسداران دمشقیم به زینب (س) سوگند
سلام می‌کنم خدمت همه خانواده‌ام، دوستان و آشنایان
و از همه تقاضا دارم که این بنده حقیر و سرتاپا تقصیر را حلال کنند. من با توجه به شناختی که از خود دارم می‌دانم که حق‌های زیادی از شما دوستان و آشنایان ضایع کرده‌ام، لذا عاجزانه از شما تقاضا دارم که این بنده سرتاپا تقصیر را حلال کنید و بدی‌های م را به بزرگی و کرم خود ببخشید که من خیلی حقیرتر و عاجزتر از اینم که بتوانم جبران کنم.
و، اما بعد: من همیشه از خداوند متعال درخواست داشتم که من را به فیض و مقام شهادت برساند و من هم این لیاقت را داشته باشم تا در زمره شهدا به حساب آیم و از این فیض نامتناهی خدا نسبت به بندگان مخلصش برخوردار گردم، هرچند من کجا و شهدا کجا! من کجا و مقام و منزلت ایت عارفان مخلص خدا کجا!
در دل همیشه دوست دار این آرزوی بزرگ بوده‌ام و از خدا باز هم می‌خواهم که نصیب من و تمامی کسانی که آرزوی شهادت در دل و قلب و جانشان شعله می‌کشد گرداند که به قول مولای متقیان علی (ع) اگر شهید نشدی، می‌میری! و این مردم بدترین چیزی است که می‌شود برای مشتاقان اتفاق بیافتد و در بستر یا گوشه بیمارستان جان دهند.
انشالله به مدد مولا و مادرمان حضرت زهرا (س) من نیز در راه دفاع از حم عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) و بی بی سه ساله قیه (س) جان ناقابل خویش را فدا کنم و مهر مدافع حرم ناموس آل الله نیز بر پیشانی و سنگ قبرم حک گردد، شاید بدین وسیله من نیز بتوانم با خون خویش این شجره طیبه را به قد قطره‌ای آبیاری کرده باشم و خدمتی کوچک در راه اعتلای پرچم اسلام و تشییع انجام داده باشم.
یک نکته هست و این نکته این است که ما بالاترین و پرثمرترین و پرفایده‌ترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم تا بلکه سبب حرکت و جوششی در جامعه شده باشیم و بالاترین کار فرهنگی و تبلیغی که می‌توانیم انجام دهیم تا شاید سبب خیری شده باشیم. این است که در راه خدا شهید شویم. زیرا خون شهید می‌جوشد و سبب حرکت در جامعه می‌شود. این خون است که سبب بیدار شدن دوستان را اطرافیان و هم محلی‌ها و هم شهی‌ها می‌شود و این بالاترین کاری است که یک انسان می‌تواند د طول زندگی خویش انجام دهد.
دوستان و رفقا و خانواده عزیزم
از خدا بخواهید تا من و شما به این خیل عظیم شهدا بپیوندیم و در جوا حضرت سیدالشهدا تا ابدیت بمانیم، که باشد قرار و وعده ما جنت الحسین، دنیا برای سینه زدن جایمان کم است
نکته دوم اینکه: این بنده حقیر هرچه در طول عمر ناچیز خود کسب کرده‌ام تمامی آن ا صدقه سری حضرت سیدالشهدا می‌دانم و به این ایمان دارم که تمام زندگی و دارایی من فقط و فقط به خاط نوکری آستان دردانه و عزیز اربابمان حضرت علی اکبر (ع) است و چه برکت و فیضی است از پایین پای اربابمان به زندگی ما سرازیر شده است؛ لذا خودم و شما را به نوکری و آستان بوسی دعوت می‌کنم و انشالله تا ابدیت در جوار حضرت علی اکبر (ع) و پدر بزرگوارشان ارتزاق رزق کنیم و به قدر لحظه‌ای از این خانه و خانواده جدا نشویم. باشد که گوشه چشمی به ما کرده و از خزانه کرم خویش توفیق شهادت و جهاد در راهتان را نصیب ما کنند، انشالله
نکته بعدی این است که ما راه خویش را بر پایه خدمت و اگر بشود تاثیرگذاری انتخاب کرده‌ایم یعنی آمده‌ایم تا کاری کرده باشیم و باری برداشته باشیم و بتوانیم تاثیر مثبتی در جامعه بگذاریم، نه به خاطر شخصی مشخص و واحدی و نه برای حزب و گروهی! تمام تلاش و انگیزه ما بالابردن پرچم اسلام است و هرکه در این مسیر باشد ما نیز پشت سر او و حامی او هستیم و الا ما را بخیر و او را به سلامت! ما نیامده‌ایم که کسی را بالا ببریم و یا پایین بیاوریم، ما در خدمت اسلام و رهبری هستیم و هوش و حواسمان به فرمایشات ایشان است.»